میروی - سخن عشق | |||
میروی با اشک حسرت دیده ام را تر کنی
میروی تا با نبودن عشق را پرپر کنی
آن همه گفتی نگاهم با نگاهت زنده است
من نباشم میتوانی روزها را سر کنی؟
در نبودت گریه کردم آینه احساس کرد
آینه شو گریه ام را حس کنی ،باور کنی
سبز در عشقت شدم ،کم کم تو دانستی ولی
عاقبت میخواستی در قلب من خنجر کنی
بعد تو در سینه نامت میشود یک خاطره
کاش میشد قصه عشق مرا باور کنی
95994:کل بازدید |
|
9:بازدید امروز |
|
2:بازدید دیروز |
|
پیوندهای روزانه | |
درباره خودم
| |
یوسف
من یوسف هستم 20 سال دارم بچه آبادان هستم الان هم تازه سربازرا تمام کردم فعلا بیکارم | |
حضور و غیاب
| |
لوگوی دوستان | |
| |
بایگانی | |
سخن یک عشق_1 سخن یک عشق_2 سخن یک عشق_3 سخن یک عشق_4 سخن یک عشق _5 سخن یک عشق | |
جستجوی وبلاگ من | |
:جستجو با سرعتی بینظیر و باورنکردنی | |
اشتراک | |