چه؟ - سخن عشق | |||
چه امیدی ، چه پیغامی ، کدامین قصه شیرین برای کودک فردا . برای کودک فردا.
زمین از قصه میمیرد ، گل از باد زمستانی ، شهود شعر نا پیداست در این مرداب انسانی . همه جا سایه ی وحشت ، همه جا چکمه ی قدرت . گلوی هر قناری را بریدن از سره نفرت .به جای رستن گلها به باغ سبز انسانی شکفته بو ته ی آتش . نشسته جغد ویرانی .
که میگوید که میگوید جهانی این چنین زیباست ، جهانی این چنین رسوا ، کجا شایسته ی روءیاست .چه آغازی ، چه انجامی ، چه امیدی ، چه پیغامی ، سوءالی مانده بر لبها که میپرسم من از دنیا . به تکرار غم من ، کجای این شبه تیره بیاویزم قبای تیره ی خود را .قبای تیره ی خود را.
95969:کل بازدید |
|
24:بازدید امروز |
|
7:بازدید دیروز |
|
پیوندهای روزانه | |
درباره خودم
| |
یوسف
من یوسف هستم 20 سال دارم بچه آبادان هستم الان هم تازه سربازرا تمام کردم فعلا بیکارم | |
حضور و غیاب
| |
لوگوی دوستان | |
| |
بایگانی | |
سخن یک عشق_1 سخن یک عشق_2 سخن یک عشق_3 سخن یک عشق_4 سخن یک عشق _5 سخن یک عشق | |
جستجوی وبلاگ من | |
:جستجو با سرعتی بینظیر و باورنکردنی | |
اشتراک | |