یوسف - سخن عشق | |||
تویی رویای دل انگیز من
تویی شب های بیدار بیتابم
همچون درختان در پاییزمیباری
تویی طوفان شب در وزیدن روزمره
تویی عاشق تراز دیوانه ها
من رادر انتظار قرار نده که بیتابم
کشیدن سخن هایی از زبانت
برای غربت روز های تنهایی
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نگاه و نغمه و ترانه مرد؟
ای ستاره ها چه شد که برلبان او
اخر آن نوای گرم عا شقا نه مرد؟
سر نهاده ام به روی نامه های او
وجستجو کنم نشانی از وفای او
رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستا ره ها چه شد که او مرا نخواست؟
پس دیار عا شقا ن جاودان کجاست؟
ای کاش باورم میکردی ای کاش از نگاهم میخوندی که بدون تو نمیتونم زندگی کنم
حالا معنی نفس کشیدنو میفهمم حالا که میخوای از پیشم بری میفهم برای چی نفس میکشیدم
منتظرت میمونم
95951:کل بازدید |
|
6:بازدید امروز |
|
7:بازدید دیروز |
|
پیوندهای روزانه | |
درباره خودم
| |
یوسف
من یوسف هستم 20 سال دارم بچه آبادان هستم الان هم تازه سربازرا تمام کردم فعلا بیکارم | |
حضور و غیاب
| |
لوگوی دوستان | |
| |
بایگانی | |
سخن یک عشق_1 سخن یک عشق_2 سخن یک عشق_3 سخن یک عشق_4 سخن یک عشق _5 سخن یک عشق | |
جستجوی وبلاگ من | |
:جستجو با سرعتی بینظیر و باورنکردنی | |
اشتراک | |