سخن یک عشق - سخن عشق | |||
سراب محکوم به پوچی است
کوه محکوم به سکون
پرستوها محکوم به کوچ کردن
قاصدکهای سپید محکوم به آوارگی
انسان محکوم به زندگی کردن
شمع محکوم به آب شدن
خارها محکوم به تحمل تنهایی در صحرایی خشک
روز محکوم به پایان و شب محکوم به رسیدن
پروانه محکوم به سوختن
گلهای زیبا محکوم به پژمرده شدن
غنچهها محکوم به شگفتن
خورشید محکوم به غروب کردن
بدر محکوم به بر آمدن
و قلب با همه پاکی و صداقتش محکوم به دوست داشتن
وا که چه محکومیت شیرین و زیبایی
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم شکوه از غیر خطاست خطایی نکنیم یاور خویش بدانیم خدایاران را جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم گر که دلتنگ از این فصل غریبانه شدیم
تویی رویای دل انگیز من
تویی شب های بیدار بیتابم
همچون درختان در پاییزمیباری
تویی طوفان شب در وزیدن روزمره
تویی عاشق تراز دیوانه ها
من رادر انتظار قرار نده که بیتابم
کشیدن سخن هایی از زبانت
برای غربت روز های تنهایی
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نگاه و نغمه و ترانه مرد؟
ای ستاره ها چه شد که برلبان او
اخر آن نوای گرم عا شقا نه مرد؟
سر نهاده ام به روی نامه های او
وجستجو کنم نشانی از وفای او
رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستا ره ها چه شد که او مرا نخواست؟
پس دیار عا شقا ن جاودان کجاست؟
ای کاش باورم میکردی ای کاش از نگاهم میخوندی که بدون تو نمیتونم زندگی کنم
حالا معنی نفس کشیدنو میفهمم حالا که میخوای از پیشم بری میفهم برای چی نفس میکشیدم
منتظرت میمونم
95945:کل بازدید |
|
0:بازدید امروز |
|
7:بازدید دیروز |
|
پیوندهای روزانه | |
درباره خودم
| |
یوسف
من یوسف هستم 20 سال دارم بچه آبادان هستم الان هم تازه سربازرا تمام کردم فعلا بیکارم | |
حضور و غیاب
| |
لوگوی دوستان | |
| |
بایگانی | |
سخن یک عشق_1 سخن یک عشق_2 سخن یک عشق_3 سخن یک عشق_4 سخن یک عشق _5 سخن یک عشق | |
جستجوی وبلاگ من | |
:جستجو با سرعتی بینظیر و باورنکردنی | |
اشتراک | |